ناصردیوان کازرونی؛ نماد شجاعت جنوب ایران در برابر استعمار
در تاریخ پر فراز و نشیب ایران، نامهایی وجود دارند که در سایه فراموشی ماندهاند، اما اگر صفحات تاریخ را با دقت ورق بزنیم، به چهرههایی میرسیم که سرافرازی و غیرت ایرانی را در دشوارترین لحظات به نمایش گذاشتهاند. یکی از این چهرههای برجسته، خواجه عبدالله امیرعضدی، مشهور به ناصردیوان کازرونی و ناصرلشکر است؛ مردی که دلیرانه در برابر اشغال جنوب ایران به دست نیروهای بیگانه ایستاد.
تولد در بستر نجابت و اصالت
ناصردیوان در سوم دیماه سال ۱۲۵۳ هجری شمسی در محله گنبد کازرون دیده به جهان گشود. از طرف پدر، به خانوادهای با پیشینه کلانتری و از سمت مادر، به نوادگان عضدالدوله دیلمی، پادشاه مشهور آل بویه تعلق داشت. اصالت، نجابت و تربیت خانوادگی، شخصیت او را از همان آغاز شکل دادند.
ورود به عرصه قدرت و محبوبیت مردمی
او نیز همچون پدرانش به سمت کلانتری کازرون منصوب شد. اما ناصردیوان تنها یک مقام حکومتی نبود؛ خلقنیکو، انصاف، و کارهای عامالمنفعهاش، او را در دل مردم کازرون جاودانه ساخت. وی سه بار ازدواج کرد و صاحب دوازده فرزند شد، اما آنچه از او ماندگار شد، نه فرزندانش، بلکه ایستادگیاش در برابر تجاوز بیگانگان بود.
آغاز مبارزه علیه اشغالگران
در جریان جنگ جهانی اول و پس از امضای قرارداد سنپترزبورگ، نیروهای انگلیسی به رهبری ژنرال پرسی سایکس در جنوب ایران مستقر شدند. وقتی قصد داشتند از بوشهر به شیراز حرکت کنند، با واکنش شدید ناصردیوان مواجه شدند. به دعوت میرزا علی کازرونی، نماینده وقت بوشهر، ناصردیوان با جمعی از دلیرمردان کازرونی در نزدیکی شهر به مقابله با نیروهای متجاوز پرداخت و شکستی سنگین به آنها تحمیل کرد.
نقشه نافرجام برای دستگیری
در سال ۱۹۱۱، کنسول انگلیس در شیراز، «اوکانر»، مأموریتی را برای دستگیری ناصردیوان به فرماندهی سروان «اوهلسون» ترتیب داد. اما با مقاومت مردان کازرونی، عملیات دستگیری ناکام ماند و اوهلسون که گفته میشود در حال نصب بمب در قلعه ناصردیوان بوده، با گلولهای کشته شد.
همپیمانی با آزادیخواهان
پیش از آزادسازی بوشهر، نشستی با حضور چهرههای شاخصی چون صولتالدوله قشقایی و ویلهلم واسموس برگزار شد که ناصردیوان نیز از اعضای اصلی آن بود. این همپیمانی آغازگر مرحلهای تازه از مقاومت در جنوب کشور شد.
نبرد بیامان با پلیس جنوب
تشکیل یگانهای پلیس جنوب از سوی انگلیسیها، جرقهای تازه در دل ناصردیوان بود. او در جمع مردم کازرون گفت:
«با پشتیبانی شما، به جنگ با دولتی مقتدر رفتهام؛ چون میدانم شجاعت و وطندوستی در شما زنده است.»
وی با یورش به مقر پلیس جنوب در کازرون، آنها را خلع سلاح و فرماندار وقت شهر را بازداشت کرد. حتی راه کوهستانی شیراز به بوشهر را نیز برای سه سال مسدود نمود؛ موضوعی که انگلیسیها هرگز نتوانستند آن را حل کنند.
محاصره شیراز و نبردهای سرنوشتساز
مبارزان کازرونی به رهبری ناصردیوان به همراه نیروهای صولتالدوله، شیراز را محاصره کردند. مناطق استراتژیک مانند باغ جنت و مسجد بردی به تصرف درآمد، اما بهدلیل اختلافات داخلی میان متحدین و تهدید حمله دوباره به کازرون، ناصردیوان از ادامه محاصره منصرف شد.
اشغال کازرون و تبعید قهرمان
در نهایت، انگلیسیها با تجهیزات سنگین به کازرون حمله کردند. شهر سقوط کرد، راه بوشهر باز شد و ناصردیوان پس از دستگیری، به فسا تبعید شد. اموالش مصادره و او از قدرت خلع شد. با این حال، در نگاه مردم و تاریخ، او همچنان ایستاده باقی ماند.
شجاعت در کلام بزرگان
ژنرال پرسی سایکس در خاطرات خود نوشت:
«مقاومت ناصردیوان یگانه زمانی بود که پلیس جنوب در مأموریت خود در ایران شکست خورد.»
آیتالله بلادی نیز او را مانع اصلی در برابر شعلهور شدن آتش استعماری در فارس میدانست.
پایان راه؛ آغاز افسانه
در نهم اردیبهشت ۱۳۲۱، ناصردیوان کازرونی چشم از جهان فروبست. پیکرش در محله شاهارغوان و در کنار شاعر نامی گلبن کازرونی آرام گرفت. اما یاد او در جان مردم جنوب و هر ایرانی آزادهای زنده مانده است.